سفر به آفریقا - تانزانیا - قسمت اول
(برای آگاهی از شرایط ورود به تانزانیا به بخش تهیه مقدمات سفر مراجعه کنید)
صبح اول وقت با بدرقه پائولین سوار اتوبوس آروشا شدیم . لب مرز همگی جهت گرفتن ویزا از اتوبوس پیاده شدیم. از بس این ویزا برای ایرانیها دردسر ساز شده که کلی توی صف عصبی بودم. وقتی مسئول ویزا پاسپورت مهدی رو نگاه کرد گفتم الانه که کلی خودش رو کج و کوله کنه ولی در جواب سلام مهدی با خنده جواب السلام علیکم داد. خیالم راحت شد و با دادن 50 دلار ناقابل یکی از راحت ترین ویزاهای عمرم رو گرفتم.
ماشین چارلز یکی از این ماشین های جیپ بزرگ که مخصوص طبیعت گردیه بودش. واسه همین هم کلی سوال در مورد بازدید از حیات وحش تانزانیا ازش کردیم. حرفهای اون با نتایج تحقیقات ما همخونی کامل داشت. تورهای تانزانیا تقریبا دو برابر گرون تر از تورهای کنیا ست. مثلا یه تور یه روزه به دهانه انگرونگرو Ngorongoro برای ما 200 دلار هزینه برمی داشت. چه خوب شد بازدید از حیات وحش رو توی کنیا انجام دادیم.
ما از سفر به آروشا دو هدف داشتیم: یکی بازدید از دهانه انگرونگرو که بی خیالش شدیم و دیگری دیدن کلیمانجارو. تازه فهمیدیم که زدیم به کاهدون و اون کوه هیولای جلومون کلیمانجارو نیست. برای دیدن این کوه باید حدود 80 کیلومتر به سمت شهری به نام موشی Moshi می رفتیم تا توی راه بتونیم این کوه رو ببینیم. شهری که از آروشا کوچکتر و ناامن تره. سریع به سمت ایستگاه اتوبوس رفتیم با این حساب که 80 کیلومتر رو میشه یک ساعته رفت و یک ساعته برگشت و دو ساعت هم کوه رو دید ولی زرشک !!!!!!!!!
پیمودن فاصله ها در آفریقا با ایران خیلی فرق داره اتوبوس موشی فرسوده بود و جاده خراب و شلوغ بنابراین مسیری که توی ایران حداکثر یه ساعت طول می کشید اونجا دو ساعت طول کشید. تمام طول راه نگاهمون به بیرون بود دست آخر فقط قله کوه رو دیدیم چون تمام دامنه پشت ابر بود تازه محلی ها می گفتند شانس آوردید همین رو هم دیدید. همین که خسته رسیدیم موشی مجبور شدیم که زود برگردیم چون تمام برق شهر رفت. دیگه اوضاع ترسناک شده بود. سوار اتوبوس شدیم تا برگردیم.

این اتوبوس های بین شهری که فاصله کمی رو طی می کنند تلاش می کنند حداکثر تعداد مسافر ممکنه رو سوار کنند. واسه همین هم توی راهروی بین صندلی های اتوبوس صندلی های تاشو تعبیه کردند تا بعد از پرشدن صندلی های اصلی مردم از راهرو هم استفاده کنند. حالا حساب کنید اتوبوس پر شده و راهرو هم اشغال یکی هم می خواد از ته اتوبوس پیاده بشه. باید بیست نفر پیاده بشن تا این بنده خدا بتونه از اتوبوس بره بیرون.
اون شب رو مهمون چالز بودیم خونه قشنگ و بزرگی داشت. البته شب توی آروشا هم برق رفت. دوست تانزانیایی مون برای اولین با تو عمرش مزه خورشت کرفس ایرانی رو چشید و خیلی هم خوشش اومد! (خورشت رو به صورت کنسرو شده از ایران برده بودم)
تا اینجا که تانزانیا خیلی از زیبایی هاش رو ازما دریغ کرده بود. صبح خیلی زود یه بلیط اتوبوس به سمت دارالسلام پایتخت اقتصادی تانزانیا گرفتیم. پایتخت سیاسی تانزانیا شهر دودوماست Duduma. تا دارالسلام 10 ساعت طول کشید. هدف ما از اومدن به این شهر خود شهر نبود چون مثل نایروبی جاذبه ای نداره ولی خوب از نایروبی تمیز تر و امن تره. هدف ما رفتن به زنگبار بود.

دارالسلام یه شهر چند ملیتیه از نوادگان ایرانیها که خیلی وقت پیش برای تجارت اومدن، از هندیها و عربها گرفته تا خود آفریقایی ها توی این شهر دیده میشن. چیزی گه تو دارالسلام برای من جالب بود رفتار دستفروش ها بود. یه سری آب خنک و یه سری سیگار و آدامس و اینجور چیزا می فروختند. ولی برای جذب مشتری داد نمی زدند بلکه هر کدومشون صدای خاصی داشتند. آبفروش ها با لب هاشون صدایی مثل صدای یه بوس گنده از خودشون در می آوردن که تا فاصله زیادی قابل شنیدن بود یا سیگار فروشها تو دست هاشون پر سکه بود و سکه ها رو تکون می دادند و با این صدا مردم می فهمیدند که یه سیگار فروش اون نزدیکی هاست.
صبح اول وقت با بدرقه پائولین سوار اتوبوس آروشا شدیم . لب مرز همگی جهت گرفتن ویزا از اتوبوس پیاده شدیم. از بس این ویزا برای ایرانیها دردسر ساز شده که کلی توی صف عصبی بودم. وقتی مسئول ویزا پاسپورت مهدی رو نگاه کرد گفتم الانه که کلی خودش رو کج و کوله کنه ولی در جواب سلام مهدی با خنده جواب السلام علیکم داد. خیالم راحت شد و با دادن 50 دلار ناقابل یکی از راحت ترین ویزاهای عمرم رو گرفتم.
از نظر من تانزانیا در مقایسه با اوگاندا و کنیا شرایط مالی بهتری داره چون هم از لحاظ تجاری اوضاع خوبی داره هم اینکه یه مقدار مخازن گازی داره که از اونا گاز استخراج می کنه و توی نیروگاههاش به برق تبدیل می کنه و به کشورهای همسایه صادر می کنه. همین باعث کاهش هزینه واردات انرژی شده. اون چند تا جاده ای که توش دیدیم شرایط قابل قبولی داشت. به نظرم حیفه کسی تا کنیا بره و به تانزانیا سر نزنه. حیات وحش خفنی داره هم سواحل توپ به ویژه در زنگبار.
البته خبرهای بد زیست محیطی هم از تانزانیا به گوش می رسه. مثل ساخت جاده آسفالته در سرنگتی یا فروش مقداری زمین در سرنگتی به پولدارهای آمریکایی و عرب برای ساخت هتل.
توی اتوبوسی که ما رو به دارالسلام می برد مردم یه بحث سیاسی اساسی راه انداخته بودند و شدیدا از این کار انتقاد می کردند. خیلی به پارک های وحش کشورشون تعصب دارن و وقتی پای حرفاشون بشینی از برتری پارکهاشون نسبت به پارکهای کنیا حرف می زنن ولی خوب چه فایده.
شاید پتانسیل گردشگری کشورشون بیشتر از کنیا باشه ولی کنیا تو جذب گردشگر خیلی موفق تره. تورهای حیات وحش تانزانیا گرونتر از کنیاست. پروازهای خارجی به تانزانیا کمتر از کنیاست. زبان هم بی تاثیر نیست برخلاف کنیا و اوگاندا که زبان رسمیش انگلیسیه زبان رسمی تانزانیا سواحیلیه و بیشتر مردم به خوبی انگلیسی رو بلد نیستند. تانزانیا شاید تنها کشور مستعمره انگلیس باشه که توش زبان انگلیسی داره جایگاهش رو از دست میده. یکی از دلایلی که تانزانیا رو دوست دارم همین یه دست بودن و ارادتشون به داشته های ملی شونه.
از ما انگشت نگاری نکردند ولی اینو بگم که توی این سه تا کشوری که ما رفتیم هم زمان ورود و هم زمان خروج از همه انگشت نگاری می کنند. پس اگه ازتون اثر انگشت خواستند به حساب بی احترامی نذارید. نزدیک ظهر بود که رسیدیم آروشا. شهر زیبایی که در نزدیک اون یه کوه غول پیکر قرار داشت و ما فکر می کردیم که اون کلیمانجاروست. یه کم منتظر موندیم تا چارلز یکی از دوستانی که از قبل باهاش هماهنگ کرده بودیم بیاد دنبالمون.
توی اتوبوسی که ما رو به دارالسلام می برد مردم یه بحث سیاسی اساسی راه انداخته بودند و شدیدا از این کار انتقاد می کردند. خیلی به پارک های وحش کشورشون تعصب دارن و وقتی پای حرفاشون بشینی از برتری پارکهاشون نسبت به پارکهای کنیا حرف می زنن ولی خوب چه فایده. شاید پتانسیل گردشگری کشورشون بیشتر از کنیا باشه ولی کنیا تو جذب گردشگر خیلی موفق تره. تورهای حیات وحش تانزانیا گرونتر از کنیاست. پروازهای خارجی به تانزانیا کمتر از کنیاست. زبان هم بی تاثیر نیست برخلاف کنیا و اوگاندا که زبان رسمیش انگلیسیه زبان رسمی تانزانیا سواحیلیه و بیشتر مردم به خوبی انگلیسی رو بلد نیستند. تانزانیا شاید تنها کشور مستعمره انگلیس باشه که توش زبان انگلیسی داره جایگاهش رو از دست میده. یکی از دلایلی که تانزانیا رو دوست دارم همین یه دست بودن و ارادتشون به داشته های ملی شونه.
ماشین چارلز یکی از این ماشین های جیپ بزرگ که مخصوص طبیعت گردیه بودش. واسه همین هم کلی سوال در مورد بازدید از حیات وحش تانزانیا ازش کردیم. حرفهای اون با نتایج تحقیقات ما همخونی کامل داشت. تورهای تانزانیا تقریبا دو برابر گرون تر از تورهای کنیا ست. مثلا یه تور یه روزه به دهانه انگرونگرو Ngorongoro برای ما 200 دلار هزینه برمی داشت. چه خوب شد بازدید از حیات وحش رو توی کنیا انجام دادیم.
ما از سفر به آروشا دو هدف داشتیم: یکی بازدید از دهانه انگرونگرو که بی خیالش شدیم و دیگری دیدن کلیمانجارو. تازه فهمیدیم که زدیم به کاهدون و اون کوه هیولای جلومون کلیمانجارو نیست. برای دیدن این کوه باید حدود 80 کیلومتر به سمت شهری به نام موشی Moshi می رفتیم تا توی راه بتونیم این کوه رو ببینیم. شهری که از آروشا کوچکتر و ناامن تره. سریع به سمت ایستگاه اتوبوس رفتیم با این حساب که 80 کیلومتر رو میشه یک ساعته رفت و یک ساعته برگشت و دو ساعت هم کوه رو دید ولی زرشک !!!!!!!!!

پیمودن فاصله ها در آفریقا با ایران خیلی فرق داره اتوبوس موشی فرسوده بود و جاده خراب و شلوغ بنابراین مسیری که توی ایران حداکثر یه ساعت طول می کشید اونجا دو ساعت طول کشید. تمام طول راه نگاهمون به بیرون بود دست آخر فقط قله کوه رو دیدیم چون تمام دامنه پشت ابر بود تازه محلی ها می گفتند شانس آوردید همین رو هم دیدید. همین که خسته رسیدیم موشی مجبور شدیم که زود برگردیم چون تمام برق شهر رفت. دیگه اوضاع ترسناک شده بود. سوار اتوبوس شدیم تا برگردیم.
نمایی از کلیمانجارو در مسیر شهر موشی
این اتوبوس های بین شهری که فاصله کمی رو طی می کنند تلاش می کنند حداکثر تعداد مسافر ممکنه رو سوار کنند. واسه همین هم توی راهروی بین صندلی های اتوبوس صندلی های تاشو تعبیه کردند تا بعد از پرشدن صندلی های اصلی مردم از راهرو هم استفاده کنند. حالا حساب کنید اتوبوس پر شده و راهرو هم اشغال یکی هم می خواد از ته اتوبوس پیاده بشه. باید بیست نفر پیاده بشن تا این بنده خدا بتونه از اتوبوس بره بیرون.
اون شب رو مهمون چالز بودیم خونه قشنگ و بزرگی داشت. البته شب توی آروشا هم برق رفت. دوست تانزانیایی مون برای اولین با تو عمرش مزه خورشت کرفس ایرانی رو چشید و خیلی هم خوشش اومد! (خورشت رو به صورت کنسرو شده از ایران برده بودم)
تا اینجا که تانزانیا خیلی از زیبایی هاش رو ازما دریغ کرده بود. صبح خیلی زود یه بلیط اتوبوس به سمت دارالسلام پایتخت اقتصادی تانزانیا گرفتیم. پایتخت سیاسی تانزانیا شهر دودوماست Duduma. تا دارالسلام 10 ساعت طول کشید. هدف ما از اومدن به این شهر خود شهر نبود چون مثل نایروبی جاذبه ای نداره ولی خوب از نایروبی تمیز تر و امن تره. هدف ما رفتن به زنگبار بود.
دست فروشها در کنار جاده آروشا - دارالسلام
دارالسلام یه شهر چند ملیتیه از نوادگان ایرانیها که خیلی وقت پیش برای تجارت اومدن، از هندیها و عربها گرفته تا خود آفریقایی ها توی این شهر دیده میشن. چیزی گه تو دارالسلام برای من جالب بود رفتار دستفروش ها بود. یه سری آب خنک و یه سری سیگار و آدامس و اینجور چیزا می فروختند. ولی برای جذب مشتری داد نمی زدند بلکه هر کدومشون صدای خاصی داشتند. آبفروش ها با لب هاشون صدایی مثل صدای یه بوس گنده از خودشون در می آوردن که تا فاصله زیادی قابل شنیدن بود یا سیگار فروشها تو دست هاشون پر سکه بود و سکه ها رو تکون می دادند و با این صدا مردم می فهمیدند که یه سیگار فروش اون نزدیکی هاست.
نمایی از دارالسلام از آسمان
یه گشت کوچیکی تو شهر زدیم و سه تا بلیط کشتی برای فردا صبح خریدیم. لب اسکله کلی دفتر مسافرتی هست که بلیط می فروشند. دقت کنید بعضی ها شون بلیط قایق های کندرو رو به جای تندرو می فروشند صبح فهمیدیم که کشتی مورد نظر ما خراب شده رفتیم سراغ دفتری که ازش بلیط خریده بودیم تا یه بلیط دیگه بهمون بده اونم یه بلیط کندرو به جای تندرو با همون پول داد که خوشبختانه متوجه شدیم اونم مجبور شد با همون پول بلیط بهترین کشتی رو به اسم کلیمانجارو برامون بگیره چون تهدید کردمش که به خاطر این کار زشتش پلیس رو میارم. با اینکه دریا کمی مواج بود ولی کشتی سر وقت به سمت زنگبار حرکت کرد.
دریا واقعا زیبا بود با اینکه من بیشتر از هشت ساله که توی خلیج پارس کار می کنم ولی باز هم این دریا برای من تازگی داشت. تو راه می شد قایق های ماهیگیری محلی که هنوز با بادبان پیش میرن رو دید. محلی ها به این قایق ها می گن داهو Dahu. سوار شدن به داهو برای خارجی ها ممنوعه چون امنیت پایینی داره و بیشترشون که از چوب درست شدن و بسیار فرسوده هستند.
نمایی از یک داهو
بعد از دو ساعت که از خواب بیدار شدم دیگه نزدیک زنگبار بودیم و ساختمانها از دور پیدا بود. منظره زیبایی داشت . انگار اینجا رنگها اغراق آمیزند ابرها خیلی سفیدند ،دریا خیلی آبیه و درختها زیادی سبز هستند.
برچسبها: آفریقا, تانزانیا, دارالسلام, ویزا
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۰/۱۰/۱۳ساعت 14:21  توسط نادر
|