سفر به الجزایر - بزرگترین کشور آفریقا - مقدمات سفر

درود بر شما یاران جان

پیشاپیش فرارسیدن نوروز رو به شما خجسته باد میگم. rose امیدوارم تو این سال نو، جیبتون پر پول، پاسپورتتون پر مهر، اگه مجرد هستید زندگانی تون سرشار از حال و حول و اگر متاهل هستید تعداد فرزندانتون بی شمار باشه. هورا این چند وقته مغزم خیلی درگیر دشواری های مختلفه و انگشتهام سنگین شده. شاید واسه همین باشه که این پست دیر شد. پوزش می خوام و البته دوست دارم این رو بدونید که برای نوشتن، مهمترین شرط داشتن یه ذهن بازه حتی اگه قرار باشه ساده ترین مطلب رو توی یه وبلاگ معمولی منتشر کنید.

القصه میریم الجزایر، بزرگترین کشور قاره سیاه (که مردمش سپیدند) پس این ترانه منسوب به بعضی ها که میگه: "تو سپیدی من سیاهم" احتمالا در مورد الجزایر بوده! البته قبل از اینکه سودان دو شقه بشه، الجزایر مقام دوم رو داشت ولی حالا این افتخار نصیبش شده. مبارکش باشه ایشالا! تشویق

الجزایر کشوریه در شمال آفریقا. از شرق با لیبی و تونس، از غرب با مراکش و جمهوری (خودخوانده) صحرا، از جنوب با مالی و نیجر و از جنوب غربی با موریتانی همسایه است. از شمال هم که به دریای مدیترانه می رسه. فاصله چندانی با جنوب ایتالیا و فرانسه نداره. پس طبیعیه که ردپای رومی ها و فرانسوی ها به راحتی تو این سرزمین پیدا بشه. این کشور در زمان باستان بخشی از مستعمرات روم بوده که بعدها به دست مسلمانان می افته. مدتی هم زیر سلطه پاشاهای عثمانی بوده و بالاخره اروپایی ها به ویژه فرانسوی ها گامهای نحسشون رو روی خاک این سرزمین می ذارن و تا دهه 60 قرن بیستم اینجا موندگار میشن تا بالاخره طی شورشها و انقلاب معروف الجزایر بعد از کلی کشت و کشتار این کشور مستقل می شه. بهتره اطلاعات بیشتر در مورد تاریخ این کشور رو توی ویکیپدیا بخونید.

موقعیت الجزایر در قاره آفریقا

البته از اون موقع هم همچین وضعیت پایداری نداره. همیشه درگیر کشمکش های داخلی بوده که بدترین اونها توی دهه 90 میلادی بعد از برگزاری انتخابات و پیروز شدن حزب اسلامگرا به وجود اومد. حکومت با این بهونه که این حزب دموکراسی رو تو این کشور از بین می بره (بمیرم چقدر حکومتشون هم دموکراته!) انتخابات رو باطل کرد و دیگه نیازی به گفتن نیست که چه خر تو خری شد! کلی آدم مردند تا بالاخره دولت پیروز شد و عفو عمومی دادن و به غیر از یه گروه بقیه اسلحه ها رو زمین گذاشتند. اون یه گروه الان بسیار به القاعده نزدیک شده برای همین برای سفر به برخی از استانهای این کشور به ویژه استانهای کویری هشدار داده میشه. اگه می خواید در مورد جنگ داخلی الجزایر بیشتر بدونید اینجا رو مطالعه کنید.

خلیجی کوچک در دریای مدیترانه. اسکله ای محلی در قسمت قدیمی پایتخت که "کسبة" نامیده میشه

پایتخت این کشور شهر "الجزایر" هستش. تو همه منابع پارسی و حتی توی اخبار میگن "الجزیره". شهری به این نام تو الجزایر وجود نداره! ولی من کلا توی این سفرنامه به خاطر اینکه نامها قاطی نشن میگم "الجزیره" خوبه؟ نام این کشور هم از نام همین شهر گرفته شده چون وقتی توی ساحل شهر می ایستید در افق چند تا جزیره رو می بینید. واقعا برای این کشور بزرگ سوزان این نام نامتناسب ترین نام ممکنه است. وقتی آدم نامش رو می شنوه فکر می کنه باید یه کشوری شبیه به اندونزی یا فیلیپین و پر از جزیره باشه. راستی اون "ال" هم کاملا جز نام کشور نیست. همون "ال" عربیه برای معرفه و نکره کردن اسم. بعضی هاشون میگن ما "جزایری" هستیم نه "الجزایری" نزدیک مرز هم نوشته بود "حدود جزایریة"

صحرای آفریقا. تقریبا هشتصد کیلومتری جنوب پایتخت

بخش عمده درآمد این کشور از نفته. یه منطقه دارن توی مرکز کشور به نام "حاسی مسعود" که یه جورهایی خوزستان و بوشهرشون به شمار میاد البته نه به اون آبادانی چون وسط صحراست. (البته با این توفانهای خاک که خوزستان و بوشهر دارن اگه مسئولین یه فکر اساسی به حالش نکنن به زودی اینجاها هم شبیه همین حاسی مسعود میشه  ناراحت ) فکر کنم یه چیزی حدود یک میلیون بشکه نفت در روز می فروشند. واسه جمعیت چهل میلیونی این کشور به نظر کافی میرسه برای همینه که الجزایر به نسبت بقیه کشورهای آفریقایی - به جز آفریقای جنوبی - وضعیت بهتری داره. خداییش من گدا توی شهرهاش زیاد ندیدم. شمال این کشور یه نوار کوهستانی و حاصلخیز در نزدیکی دریای مدیترانه داره که بخش عمده کشاورزی این کشور توش انجام میشه. شاید باورتون نشه که توی این نوار نازک، جنگلهای آنچنانی هم وجود داره! ولی چهار پنجم این کشور رو صحرای داغ و سوزان آفریقا در بر گرفته.

تک درختان خم شده در مقابل باد، شهر باستانی تیپازا، کنار دریای مدیترانه. توی این عکس باد در حال وزیدن نیست. شبیه این منظره رو توی منجیل هم می تونید ببینید.

مردم این کشور مخلوطی از بومیها به ویژه بربرها، عربها و بومیان صحرا نشین هستند. عربی زبان رسمیشونه ولی جالبه بدونید که عملا این مردم عرب نیستند. اصلا زبون عربی فصیح رو توی مدرسه یاد می گیرند. حتی شاید باورتون نشه عمده قشر جوون، عرب ستیز هم هستند. میگن یا باید زبون رسمی ما فرانسوی باشه یا زبون بربر. زبونی که مردم عمدتا با اون حرف می زنند مخلوط وحشتناکیه از عربی، زبون بربر و فرانسوی و چون استاندارد خیلی خاصی نداره بعضی وقتها نمی تونند با هم درست ارتباط برقرار کنند. تو این شرایط معمولا با هم فرانسوی حرف می زنند. هر چی به حرف زدنشون دقت می کردم کمتر چیزی می فهمیدم. در مورد بربرها بعدا براتون می نویسم. فقط علی الحساب اونها رو مردمی وحشی که کلاه شاخ دار سرشونه و تبر در دست دارن تصور نکنید!

اینجا زمان یخ زده است. شهر "غردایه" در مرکز الجزایر یکی از شهرهای بربر نشین

ویزا:

اگه یه مقدار نوشته های من رو دقیق خونده باشید کاملا متوجه می شید که گرفتن ویزا بسیار سخته. هنوز که هنوزه جو الجزایر به شدت امنیتیه. هر 500 متر یه گشت ارتش، ماشینها و مردم رو چک می کنه. پس طبیعیه در مورد ورود خارجی ها به شدت حساس باشند هم برای امنیت کشورشون و هم برای امنیت خود توریست. برای دیدن مدارک مورد نیاز و شرایط ویزا به سایت سفارت الجزایر مراجعه کنید.

تلفن سفارت: 3-88561882 نشانی: تهران - شهرک غرب - خیابان ایران زمین - خیابان مهستان - کوچه 11 - پلاک 20. سفارت این کشور بزرگ و تمیز و بسیار خلوته و توی جای خیلی قشنگ و خلوتی هم قرار داره که نشون از قدرت مالی نسبتا بالای این کشور داره.

تقریبا میشه گفت گرفتن ویزای توریستی احتمالش صفره. همون موقع هم که من اقدام کردم همین رو به من گفتند. الان هم همین حرف رو می زنند و میگن یا باید دعوتنامه تجاری داشته باشی یا یه الجزایری برات دعوتنامه رسمی بفرسته. اون موقع خانمی که تو سفارت کار می کرد بهم گفت که کنسول تازه عوض شده. اقدام کن ضرری که نداره. واقعا هم ضرری نداشت. مدارک خاصی نمی خواست. رزرو هتل، رزرو بلیط پرواز، پاسپورت، عکس. هزینه صدور ویزا هم کلا 20 دلار بود که گفت اگه موافقت شد ازت می گیریم درست مثل کشورهای آمریکای لاتین. واقعا که خسیس تر از سفارتهای اروپایی تو دنیا پیدا نمی شه!

"قُسَّنطینه": شهری در میان صخره ها. به نظر من این شهر عجیب ترین شهر جهانه. اگه تو اسپانیا یا فرانسه بود الان همه مردم دنیا خودشون رو می کشتند که برن اینجا

من که ویزای تونس رو هم داشتم رفتم سفارت. خانم مدارکم رو گرفت و گفت شانست یه درصد هم نیست ولی من با کنسول حرف می زنم. اون خانم، هم اهل سفر بود و هم به وبلاگ من هم سر زده بود. نمی دونم شانس من بود یا لطف اون خانم که 24 ساعت بعد به من زنگ زدن و گفتند ویزای توریستیت حاضره. در حالیکه من اصلا دعوتنامه نداشتم! توی الجزایر یکی از دوستان به من گفت که برای دوست آلمانیش دعوتنامه فرستاده و فرایند صدور ویزاش دو ماه طول کشیده!

چند روز پیش برای اینکه نوشته هام آپدیت باشند زنگ زدم به سفارت. متاسفانه اون خانم از اونجا رفته بود. مسئول جدید گفت: "امکان نداره بدون دعوتنامه ویزا بدن". گفتم: "ولی من گرفتم پارسال". گفت: "امکان نداره. نمیگم دورغ می گیدا ولی ... (دروغ میگید!!!) سفیر که عوض نشده که بخواد شرایط عوض بشه". پرسیدم: "مدارک چی می خواد؟" گفت: "تو سایت ببینید." گفتم: "مگه سایت داره؟!" گفت: "پس شما چطور میگید رفتید اونجا در حالیکه نمی دونید سایت داره پس ... (دورغ میگید!!!)" دیدم بابا حرف زدن با این خانم فقط انرژی منفی داره و بی خیالش شدم. یکی دو تا از دوستان هم که آمار گرفتن همین جواب رو شنیدن. تازه همون موقع که خانمه اونجا بود هم یه بار بعد از برگشتن از سفر زنگ زدم که ازش تشکر کنم گفت که فکر کنم تو اولین و آخرین کسی بودی که همینجوری ویزا گرفتی. اگه دوباره اقدام کنی عمرا بهت بدیم!!! یعنی عاشق این جور کشورهام به خدا.

رد پای رومی ها: شهر باستانی "تیمگاد" معروف به " پُمپِی آفریقا" در حومه شهر باطنه

ردپایی خفیف از حضور ایرانیان. میدان عبدالرحمن بن رستم بن بهرام در غردایه. مورخان اسلامی نسب او را به رستم فرخزاد (سردار ایران در قادسیه) و حتی شاپور ساسانی می رسانند. او اباظی مذهب بود و اولین حکومت اباظیه را شمال آفریقا تشکیل داد. سلسله ای که بعدها رستمیان یا آل رستم نام گرفت. هنوز برخی از والدین در این کشور نام "رستم" را بر روی پسرانشان می گذارند.

ردپای عثمانی ها در "قُسَّنطینه":قصر حاج احمد یا "احمد بِی". اگه اشتباه نکنم می گفتند اون درخت نخل رو ناپلئون سوم کاشته.

رد پای فرانسوی ها در الجزیره : بدون شرح

از نظر امنیت باید بگم که من هیچ وقت احساس ناامنی نکردم با اون همه نظامی و پلیس که توی شهر و جاده ایستاده بودن ولی این حس که هنوز سایه القاعده بر روی قسمتهایی هر چند دوردست و پراکنده سنگینی می کنه، من رو راحت نمی ذاشت. ولی در داخل شهرها مطلقا هیچ مشکلی وجود نداره. اگه یه وقتی از اونجا سر درآوردید، همیشه یه کپی از ویزا و پاسپورتتون رو تا کنید بذارید تو جیبتون. یه بار خیلی به درد من خورد.

99 درصد مردم این کشور مسلمانند. تقریبا من و کارمندان سفارت ایران تنها شیعه های اونجا بودیم! یه زمانی یهودی تو شهر قسنطینه در شرق الجزایر خیلی زیاد بوده - طوری که به این شهر می گفتند اورشلیم آفریقا - که بعدا مهاجرت کردن. بعضی از مردم صحرا نشین اباظی هستند. تنها کشور اباظی مذهب (که احتمالا از فرقه های خوارج بوده) کشور عمانه که سلطان قابوس هم همین کیش رو داره. یعنی نه شیعه هستند و نه سنی و صدالبته حساسیتی که روی شیعیان هست رو اونها وجود نداره. مردم به شدت مذهبی هستند طوریکه در زمان نماز جمعه کار کردن و معامله رو مکروه می دونند. مثلا وقتی می خواستیم بریم شهر تیمگاد رو ببینیم چون خطبه های نماز شروع شده بود هیچ تاکسی ای ما رو سوار نکرد.

حجاب به هیچ وجه اجباری نیست ولی اگه زنی با موهای باز و شلوار جین بیاد تو خیابون باید عواقب چشم چرونی سنگین مردها رو هم به جون بخره و جالب اینکه ساحلهاشون مختلطه!!! زنانشون به وضوح از زنان تونسی زیباتر هستند و به همان اندازه مردهاشون زشت. تقریبا هیچ پسر خوش قیافه ای تو این سفر ندیدم. من بینشون یوزارسیف بودم حالا حساب کنید اونا چقدر تعطیل بودن!!! دوستی بین دختر و پسر یه پدیده بسیار جدیده و شرایطش مثل حدود 20 سال پیش ایرانه. داشتن رابطه دوستی قبل از ازدواج اصلا راحت نیست و رابطه جنسی تقریبا شبیه یه رویاست البته به گفته بعضی از پسرها!  شیطان

واحد پولشون دیناره که از پول تونس ارزشش پایین تره. اونجا هم مثل ایران دلار دو تا نرخ داره ولی فاصله دو تا نرخ مثل فاصله ارز دولتی و آزاد در زمان آقای احمدی نژاد توی ایرانه. برای همین من با کمک یه دوست بومی توی بازار سیاه - یه چیزی مثل دستفروشهای توی چهارراه استانبول نه مثل صرافی های تو ایران - کنار خیابون دلارهام رو عوض کردم. بدون کمک یه دوست بومی خطر رفتن کلاه بر سر به شدت وجود داره.

وضعیت جاده و خیابونهاشون خوبه. رانندگی شون خیلی جالب نیست و صد البته از ما خیلی خیلی بهتر هستند. توریست اونجا به ندرت دیده میشه. از باجه اطلاعات توریستی و هاستل و این جور سوسول بازیها اصلا خبری نیست. یا باید هتل های گرون بی کیفیت - درست مثل هتل های ایران - رو انتخاب کنید یا باید مثل من خونه بومی ها اقامت کنید.

عکسی قدیمی از صحرانشینان الجزایر

جامعه بسیار مردسالاره. تو بعضی جاها مثل شهرهای بزرگ این شرایط کمتر به چشم میاد ولی توی بعضی شهرها مثل غردایه به حدی میرسه که بالاتر از اون دیگه متصور نیست. جوی بسیار سنگین تر از عربستان سعودی! خیلی خیلی علاقه به ازدواج و تولید مثل دارن. اندازه تمام عمرم تو این دو هفته ماشین عروس دیدم. مردم به طرز وحشتناکی مهمون نوازند. یعنی دیگه گندش رو در میارن. من چهارده روز اونجا بودم نتونستم 200 دلار رو خرج کنم. نمیذاشتن دست تو جیبم کنم. اگه اصرار می کردم بهشون بر می خورد. روز آخر هنوز پنجاه دلار توی جیبم مونده بود البته به شکل درهم که مجبور شدم توی فرودگاه قاقا لی لی بخرم. فروش ارز به خارجی ها ممنوعه یعنی پولی رو که تبدیل کردید روی دستتون باد خواهد کرد مگه اینکه برید همون بازار سیاه.

در مورد رفتن به اونجا هم باید بگم که بیشتر ایرلاینهای خاورمیانه مثل ترکیش ایر، امارات و قطر به الجزایر پرواز دارن. به تازگی ترکیش ایر شبکه پروازیش رو خیلی توسعه داده و به غیر از پایتخت به چند شهر در شرق و غرب این کشور پرواز داره. زمینی هم می تونید از تونس وارد این کشور بشید. سالهاست مرز زمینی مراکش و الجزایر به خاطر حمایت این کشور از جدایی طلبان جمهوری صحرا بسته است. فقط با پرواز بین این دو تا کشور میشه تردد کرد. سفر زمینی از الجزایر به لیبی، مالی و نیجر اگه غیر ممکن نباشه هم فرقی با خودکشی نداره. هرگز این کار رو نکنید. حکومتهای هیچ کدوم از این کشورها به مرزهای بیابونی تسلط ندارن.

و در آخر این کشور بسیار زیباتر از اونیه که قبلا تصور می کردم. حیف که درهاش به روی دنیا بسته است وگرنه کشوری مثل تونس حرفی برای گفتن در مقابلش نداره.

مسیر حرکتم در الجزایر

 

برچسب‌ها: الجزایر, ویزا, آفریقا, سفارت
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۳/۱۲/۱۳ساعت 10:29  توسط نادر  |