سفر به تونس - ال جم (El-Djem) - آوردگاه گلادیاتورها

 درود بر شما یاران جان. ببخشید که این پست انقدر دیر شد و بدقولی کردم. مثلا قرار بود کوتاه بنویسم و همیشه بنویسم. ماموریت بودم دنبال یه لقمه نون و بوقلمون حلال. این پست آخرین پست تونسه. خیلی هم بلند نخواهد بود. می خوام هر چی که در من باقی مونده - به غیر از محتویات معده ام - رو تو این پست بریزم بیرون! سوسة جای خوبی قرار گرفته. تقریبا به بقیه شهرهای دیدنی نزدیکه. هم خودش جالبه و هم اطرافش مثل قیروان، مهدیه و ال جم... 


برچسب‌ها: آفریقا, تونس, ال جم, آمفی تئاتر
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۳/۱۱/۲۸ساعت 10:23  توسط نادر  | 

سفر به تونس - قیروان - شهر مقدس

یه بار تو اخبار شنیدم که اصفهان به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام انتخاب شده. چند سال بعدش هم نوبت به یه شهر دیگه تو تونس رسید به نام قیروان. اون موقع این نام به نظرم خنده دار رسید. طبیعیه که اولین چیزی که به ذهن آدم می رسه "قیر" باشه. فکر می کردم مثلا چشمه های قیر اطراف این شهره. حالا خیلی هم مهم نبود. تازه سفر کردن رو شروع کرده بودم و اصلا تونس توی لیستم نبود که حالا بخوام به یه شهر خاصش فکر کنم. اما همیشه این آدم نیست که تصمیم می گیره کدوم طرفی بره. بعضی وقتها می برنش...


برچسب‌ها: تونس, قیروان, مسجد جامع, عقبه
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۳/۱۱/۰۱ساعت 10:22  توسط نادر  | 

سفر به تونس - سوسه

تونس یه خوبی ای داره اون هم اینه که کشور کوچیکیه. فاصله شهرها زیاد نیست. خیلی آدم حس خوبی داره وقتی می فهمه مقصد بعدیش فقط دو ساعت از جایی که هست فاصله داره. آدم راحت و با انگیزه راه می افته. امان از این کشورهای بزرگ مثل برزیل. هر جا رو نگاه می کردی حداقل یه روز راه بود! اصلا چه معنی داره بعضی کشورها اندازه یه قاره اند! باید اونها هم به قطعات کوچیک مساوی تقسیم بشن. این جوری میشه همه جاشون رو هم دید. آدم حال نداره مثلا وقتی میره چین، همه جاش رو ببینه که! اما اگه بشه ده تا کشور همه رو میری می بینی تازه کلی هم حال می کنی!


برچسب‌ها: سوسه, گور دخمه, روم, تونس
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۳/۱۰/۱۱ساعت 10:18  توسط نادر  | 

سفر به تونس - حومه تونس - قسمت دوم: سیدی بو سعید

هنوز اطراف تونس یه جای خوشگل دیگه باقی مونده بود. مثل دفعه قبل، صبح پس از خوردن صبحونه تا خرخره، زدیم بیرون. تقریبا همون مسیر قبلی. هدف دهکده "سیدی بو سعید" (Sidi Bou Said) بعد از کارتاژ بود. نام عتیقه ای داشت. با نگاهی به دوست عزیزم "ویکیپدیا" علت نامگذاری این دهکده رو پیدا کردم. اینجا رو به افتخار یه عالم دینی به نام "ابوسعید بن خلف بن یحیی التمیمی آل باجی" (نفسم بند اومد)، سیدی بوسعید نامگذاری کردند. قدیما بهش می گفتند "جبل المنار". به نظرم دومی نام قشنگ تریه...


برچسب‌ها: تونس, سیدی بو سعید, کارتاژ, جبل المنار
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۳/۰۹/۲۵ساعت 10:16  توسط نادر  | 

سفر به تونس - حومه تونس - قسمت یکم: کارتاژ زادگاه هانیبال

رود به روی ماهتون. این یه مقدمه بر پست جدیده. فقط می خواستم بگم خیلی خیلی عذر می خوام که انقدر دیر شد. سفر بودم. ویتنام و لائوس جای همتون خالی. از فردا پست جدید رو شروع می کنم و ایشالا دو سه روزه تحویلتون میدم و سعی می کنم از این به بعد مرتب و اگه بشه با تعداد بیشتری پست در ماه مهمونتون باشم. نوشته هام داره کم کم تل انبار میشه!

**************************
 
 
جون دلم براتون بگه که .... صبح زود بیدار شدیم و زدیم بیرون. مقصد این بار حومه شهر تونس بود. رسیدن به اونجا خیلی سخت نبود. از تو خود شهر سوار تراموا شدیم تا رسیدیم به انتهای خط. از اونجا قطارهای محلی به سمت حومه شهر حرکت می کردند. خیلی نمی شد اسمشون رو قطار گذاشت. دو سه تا واگن سبز قدیمی بیشتر نداشتند. هوا کمی ابری بود. بهتر! از آفتاب خیلی خوشم نمیاد. منظره بیرون شهر خیلی قشنگ بود به ویژه اینکه قسمتی از مسیر از وسط یه دریاچه به نام دریاچه تونس می گذشت...

برچسب‌ها: تونس, کارتاژ, روم, ویرانه
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۳/۰۹/۱۲ساعت 10:12  توسط نادر  | 

سفر به تونس - شهر تونس - سرزمین ابن خلدون

راحت تر از اونی که فکرش رو می کردیم از گیت مهاجرت عبور کردیم. فرودگاه کارتاژ تونس خیلی بزرگ نبود. این بار یه کمی سفرم با سبک همیشگی خودم متفاوت بود. یه کوچولو قرار بود لوکس تر باشه. هر چند این اشرافیت رو تنها تونستم 9 روز تحمل کنم! بعد از رفتن همسفرم بلافاصله برگشتم به شیوه خودم. هوای آفتابی و نسبتا خنک تونس اولین چیزهایی بودند که پس از خروج از فرودگاه به ما خوش آمد گفتند...

 


برچسب‌ها: تونس, شهر قدیم, مسجد جامع زیتونیه, حبیب بورقیبه
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۳/۰۸/۰۶ساعت 10:6  توسط نادر  | 

سفر به تونس - مقدمات سفر

درود. اگه بدونید دارم تو چه وضعیتی این پست رو می نویسم! روی سرامیک سرد کف اتاق یه زیرانداز نازک پهن کردم و نشستم روش. خونه خالیه و تازه تمیزکاری کف خونه تموم شده. تو این شرایط دو چیز به من انگیزه نوشتن میده: یکی اینکه نوشتن برای خودم یه یادآوریه و تبدیل میشه به دفترچه خاطرات اینترنتی و دومی که از همه مهمتره شمایید. چه دوستانی که من رو دوست دارن و چه اونهایی که از من خوششون نمیاد، چه اونهایی که کامنت میدن و چه اونهایی که حال نمی کنند نظر بدن. من کیف می کنم که چیزهایی رو که دیدم با شما شریک بشم تا شما هم بتونید راحت تر سفر کنید و هم اشتباهات من رو تکرار نکنید و از همه مهمتر: گیر این آژانس های غارتگر نیفتید. دوست دارم ایرانیها مثل ترکیه و تایلند بقیه دنیا رو هم تسخیر کنند البته با گردشگری و حسن شهرت.

حالا از این حرفهای "صد من یه غاز" که بگذریم می رسیم به داستان اصلی. شمال آفریقا رو خیلی دوست داشتم البته نه به اندازه آمریکای جنوبی. وقتی از برزیل که برمی گشتم و داشتیم از بالای تونس و الجزایر و اون بیابون بی سر و تهش رد می شدیم، یه نگاه به پایین انداختم. همه مسافرها خواب بودن و فقط من روکش پنجره ام باز بود. تو دلم گفتم میشه من هم بیام اینجا؟ می دونستم که ورود به شمال آفریقا به ویژه الجزایر برای ایرانیها سخته. تو دلم می گفتم خوش به حال این ترکها، حداقل برای سفر به کشورهای اسلامی مشکلی ندارند...

 


برچسب‌ها: تونس, ویزا, سفر, کارتاژ
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۳/۰۷/۰۱ساعت 10:2  توسط نادر  |